نباید خودمان را خلع سلاح کنیم / گفتوگو با دکتر احمد توکلی
نگاهی به مرکز پژوهشها، ابزارها و ضعفهای نظارتی مجلس
محمدحسین وزارتی
هادی سجادیپور
هادی سجادیپور
- یکی از وظایف ذاتی مجلس طبق اصل هفتاد و شش قانون اساسی، تحقیق و تفحص یا به عبارت دیگر نظارت بر کلیهی امور کشور است. به عنوان اولین سؤال بفرمایید که فرآیند و استفاده از این ابزار در مجلس شورای اسلامی به چه شکلی است؟
نظارت مجلس بر امور کشور طبق قانون اساسی، عام و شامل است. مجلس بهجز در دستگاههایی که مستقیماً زیر نظر رهبری است مثل شورای نگهبان، مجلس خبرگان و مشابه آن بر همهی دستگاهها میتواند نظارت و تحقیق و تفحص داشته باشد. اگر دقت کنیم نظارت مجلس دو دسته است: دستهای از نظارتها، که مستقیماً به یک تصمیم منجر نمیشود بلکه فضایی درست میکند که آن فضا به اصلاح امور کمک میکند. سادهترینش نطق پیش از دستور است چرا؟ برای اینکه یک تریبونی در اختیار یک نماینده قرار میگیرد که از رادیو مستقیماً پخش میشود و تمام رسانهها هم میشنوند و ممکن است براساس آن خبر تنظیم کنند. مصاحبههای نمایندگان در جهتگیری و کارکرد مجریان تأثیر میگذارد. البته تذکر نمایندگان الزام قانونی نمیآورد بلکه فضاسازی میکند.
نظارت مجلس بر امور کشور طبق قانون اساسی، عام و شامل است. مجلس بهجز در دستگاههایی که مستقیماً زیر نظر رهبری است مثل شورای نگهبان، مجلس خبرگان و مشابه آن بر همهی دستگاهها میتواند نظارت و تحقیق و تفحص داشته باشد. اگر دقت کنیم نظارت مجلس دو دسته است: دستهای از نظارتها، که مستقیماً به یک تصمیم منجر نمیشود بلکه فضایی درست میکند که آن فضا به اصلاح امور کمک میکند. سادهترینش نطق پیش از دستور است چرا؟ برای اینکه یک تریبونی در اختیار یک نماینده قرار میگیرد که از رادیو مستقیماً پخش میشود و تمام رسانهها هم میشنوند و ممکن است براساس آن خبر تنظیم کنند. مصاحبههای نمایندگان در جهتگیری و کارکرد مجریان تأثیر میگذارد. البته تذکر نمایندگان الزام قانونی نمیآورد بلکه فضاسازی میکند.

علاوه بر این، سؤال نمایندگان از وزیر، بر کار او نیز تأثیر میگذارد. طبق قانون اساسی حتی نمایندگان میتوانند از رئیس جمهور هم سؤال کنند؛ به شرطی که یک چهارم مجموع نمایندگان سؤال را امضا کنند. ضمناً در بند پنج و بند شش مادهی سی و سه آییننامهی داخلی مجلس نیز گزارشهای ادواری یا موردی کمیسیونها از کارکرد قوانین در دستگاههای اجرایی ذکر شده است. اگر دقت کنید هیچ کدام از این گزارشها و اقدامات منجر به تصمیم مستقیم نمیشود. حتی کمیسیون اصل نود که به شکایت مردم رسیدگی میکند و از کارکرد دستگاههای قوای سهگانه گزارش تهیه میکند، گزارشهایش مستقیماً منجر به تصویب یا تصمیمی نمیشود، بلکه به اطلاع عموم میرسد. این را واضعین قانون اساسی توجه داشتند که فشار افکار عمومی بهترین اهرم برای اداره امور است. به همین دلیل هم کل مذاکرات مجلس باید از رسانهی ملی پخش شود و هم این مواردی را که شمردم بدون اینکه به تصویب خاصی از طرف مجلس منجر بشود، اثر فکرسازی در جامعه را دارد و فشار افکار عمومی موجب تصحیح روشها و روند امور میشود.
البته در قانون اساسی هم مواردی از جنبههای نظارتی پیشبینی شده که الزام قانونی میآورد مثل خود رأی اعتماد که جنبه نظارتی دارد، مثل اصل هشتاد و هشت قانون اساسی که راجع به سؤال است و یا اصل هشتاد و نه قانون اساسی که راجع به استیضاح است. در این اصل آمده که مجلس میتواند وزیر یا هیئت وزیران را استیضاح کند. ده نفر از نمایندگان هم خواستار استیضاح شوند کافی است. خود همین اهرم استیضاح میتواند به عنوان یک عامل بازدارنده از کجیها و مشوق خوبیها باشد؛ به این دلیل که هر وزیری میداند ده نفر نماینده دور هم جمع بشوند میتوانند او را به پای میز محاکمه بکشانند.
- به نظر میرسد استیضاح تنها اهرم مستقیم در امر نظارت باشد.
بله؛ استیضاح در واقع محاکمهی سیاسی یک وزیر است؛ ولی مجریان از طریق مجلس، پای میز محاکمههای دیگر نیز کشیده میشوند. مثلاً گزارش کمیسیون اصل نود اگر به اینجا منجر شود که تخلفی که از قانون صورت گرفته جرم محسوب شود، این گزارش به قوهی قضائیه فرستاده میشود و قوهی قضائیه مجبور است آن را به دادگاه ببرد.
یا دیوان محاسبات به عنوان دستگاه نظارتی مهم مجلس که بر صَرف بودجهی عمومی دولت نظارت میکند که منجر به دادن تفریغ بودجه به مجلس میشود. تفریغ بودجه میتواند تصویب نشود که این امر برای دولت خیلی مشکلساز میشود. زیرا نشان میدهد که چه تخلفاتی صورت گرفته و تمام آن تخلفات به هیئتهای مستشاری دیوان داده شده و دادسرای دیوان هم اگر وارد بداند، درخواست اداری میکند و حکم علیه مجریان جاری میشود.
تحقیق و تفحص هم همینطور است. اگر به کشف جرمی منجر شود باز همین مسیر طی میشود. به دادگاه قوهی قضائیه میرود و رسیدگی صورت میگیرد. بنابراین اگر ما این دو دسته را نگاه کنیم جنبههای مهمی از نظارت در قانون اساسی و قانون آئیننامهی داخلی مجلس تعبیه شده است. اما واقعیت این است که از این ابزارها به درستی و به صورت کارآمد استفاده نمیشود. مثلاً همین سؤال؛ طبق اصل هشتاد و هشت وقتی نمایندهای از یک وزیری سؤال میکند؛ نماینده وقتی سؤالش را تقدیم مجلس میکند سؤال باید به دست وزیر برسد و او ظرف ده روز، حداکثر ظرف ده روز در مجلس حاضر شود و به سؤال پاسخ بدهد و نماینده حق دارد که بگوید من نسبت به پاسخ قانع نشدم. قانع نشدن نماینده هیچ اتفاق خاصی را به دنبال ندارد اما علیه وزیر فضاسازی میکند. وزیر مجبور است خودش را تصحیح کند. اگر چهار تا سؤال بشود و نماینده بگوید قانع نشدم، معلوم میشود که وزیر لیاقت ندارد تا اقداماتش، نمایندگان را قانع کند.
اما وقتی تعداد سؤالها زیاد بشود چه اتفاقی میافتد؟ وقتی تعداد سؤالها زیاد بشود آن فاصلهی ده روز رعایت نمیشود. عملاً اتفاقی که در مجلس هفتم افتاد و در مجلس هشتم هم دارد اتفاق میافتد. ده روزه عملی نمیشود؛ یعنی خود هیئت رئیسه نمیتواند طرح سؤال را در دستور کار قرار دهد. زیرا اگر این کار را بکند باید تمام دستورات علنی مجلس را اختصاص به این امر دهد. در نتیجه این سؤالات را مثل بقیهی لوایح در نوبت میگذارد. وقتی در نوبت گذاشت، سؤال از موضوعیت و خاصیت میافتد. مثلاً من میخواهم از یک وزیر سؤال کنم در خرداد ماه که یک فصل خوب کاریست چرا کارت را درست انجام نمیدهی؟ راه فلان استان را نمیکشی که زمستانش سخت است. اگر نوبت طرح این سؤال آذر ماه شد دیگر از خاصیت افتاده است.

بنابراین اگر تفاهم سیاسی کلی برای ادارهی کشور خوب نباشد یا نمایندگان در استفاده از ابزارها دقت کافی را نکنند خودشان، خودشان را خلع سلاح میکنند. بنده معتقدم از نظر اسفاده از سؤال در مجلس هفتم و در دو سال آخر کاملاً نمایندهها خلع سلاح بودند. تکرار زیاد استیضاح و تحقیق هم صحیح نیست. برای اینکه نمایندگان همهی وقتشان را صرف جنبهی نظارتی میکنند و انجام بقیهی وظایف از دستشان در میرود. استیضاح هم ابزاری است که اگر چوبش به کرّار بالا رود، خوب پایین نمیآید. الان برای استیضاح اشتیاق زیادی وجود دارد که اثر استیضاح را از خاصیت میاندازد. برای اینکه ثبات در کشور نعمتی است که همهی ارکان حکومت باید برای حفظش تلاش کنند. اگر استیضاح زیاد شد احساس بیثباتی میشود و به همین دلیل فشار افکار عمومی نمایندگان را از اعمال استیضاح باز میدارد.
- در طول چند دورهای که از عمر مجالس ما میگذرد، احساس میشود آن طور که باید از ابزار نظارت استفاده نشده است. شما دلیل این نقص را چه میدانید؟
به نظر من یک تفکر و تصور غیر واقعبینانهای وجود دارد که مشکلات کشور را ناشی از فقدان قانون خوب میداند. بنده خودم معتقدم که هر وزنی که ما به این عیب بدهیم - که قابل اغماض هم نیست- حداقل باید هموزن آن، به فقدان نظارت بر اجرای قانون نیز اهمیت بدهیم. در هر حالیکه قانون خوب اگر درست اجرا نشود اصلاً ارزش تقنینی ندارد. در حالیکه اگر قانون بد خوب اجرا بشود، چون نظمی را بر جامعه تحمیل میکند قدرت پیشبینی به انسانها میدهد که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و آنها میتوانند رفتارشان را تنظیم کنند.
خلاصه این مجالس ما بیشتر از اینکه به مسائل نظارت بر اجرای قانون اهتمام بورزند به تقنین اهتمام میورزند و چون مجلس ما فاقد فراکسیونهای قوی حزبی است و نظام پارلمانی ما احزاب قوی ندارند در نتیجه نمایندگان شخصاً اهدافی را که به نظرشان درست میرسد، دنبال میکنند. وقتیکه در فقدان حزب، حرکتها فردی شد دیگر تمایلات منطقهای قوی میشود. حال تمایلات منطقهای یعنی چه؟ یعنی چونکه نمایندگان به هنگام انتخابات پشتیبان حزبی ندارند، مجبورند خودشان رأی از مردم بگیرند و در نتیجه وعدههایی به مردم میدهند که تحقق آن برای مردم ملموس باشد. مثل اقدامات عمرانی منطقهای نه حتی ملی. در نتیجه وقتی که وارد مجلس میشوند، اگر آدمهای خوشقول و بامعرفتی باشند تمام همتشان صرف تحقق همان وعدهها میشود. بنابراین کلّی از وقتشان صرف کسب امتیاز منطقهای خواهد شد که این امر نمایندگان را از تحقق اهداف تقنینی باز میدارد و هم در اعمال نظارت ممکن است خدای ناخواسته مسائل و منافع منطقهای را وجهالمصالحه با وزیر قرار دهند.
مثلاً شما دیدید که استیضاح وزیر با هشتاد و پنج تا هشتاد و نه امضا تقدیم مجلس شد. چند روز بعدش همه امضاها را پس گرفتند تا جاییکه از ده امضا پایینتر آمد. در نتیجه اصل استیضاح منتفی شد. چه اتفاقی در این فاصلهی هشت ده روزه افتاد که کارکرد اجرایی وزیر منزّه شد یا چه شد که همهی قولهایش قابل اعتماد شد؟ معلوم میشود که یک خللی آنجا وجود دارد. خلل عمده این است که نمایندگان در پی تأمین اهداف منطقهای هستند و وزیر هم ممکن است برخلاف مصالح ملی به این منافع منطقهای تن بدهد که ضرورتاً همیشه قابل جمع با منافع ملی نخواهد بود. بنابراین یک علتش به کارکرد ساختارهای حکومتی برمیگردد. ما حزب نداریم.
احزاب در دموکراسیهای مبتنی بر حزب، اهداف بلندمدت حزبی برای خودشان تعریف میکنند که شفاف است و مردم هم تکلیف خودشان را با احزاب میدانند و قدرت را واگذار میکنند؛ از این حزب میگیرند و به حزب دیگر میدهند. اما وقتی که احزاب نبودند افراد اهداف بلندمدت تعریف نمیکنند. اهداف کوتاهمدت، اکثراً غیر ملی، منطقهای و خُرد هستند و نه کلان. وقتی حزب نباشد فراکسیون قوی هم در مجلس شکل نمیگیرد و وقتی فراکسیون قوی شکل نگیرد سؤالات هماهنگ نمیشود؛ یعنی مسائل کلّی مجلس و جایگاه کل مجلس در نظر گرفته نمیشود. هرکسی به خودش و حوزهی انتخابی خودش نگاه میکند. بر این اساس چه فرایندی به وجود میآید؟ میگویم من وقتی سؤال نکنم دیگری که سؤال میکند، پس من سؤال کنم که عقب نمانم و به حوزهی انتخابی خودم هم نشان بدهم که من به کار شما اهتمام دارم. دویست و نود نماینده داریم که اگر قرار باشد دویست و نود هدف برای خودشان تعریف کنند و نه یک هدف ملی، در نتیجه درخواستها و توقعات زیاد میشود که رسیدگی به هر یک از آنها باعث از کار انداختن این ابزار میشود.
- ساختارهای داخل مجلس چطور؟ مثلاً فرآیند گردش کار در کمیسیون اصل نود و دیوان محاسبات، خود موجب کندی و نادرستی فرآیند نظارت نمیشود؟
بله؛ ببینید مجلس ما، مجلس معتمدان مردم هست نه متخصصان امت. یعنی هرکسی که بتواند اعتماد مردم را جلب کند وارد مجلس میشود. اگر دقت کنید باز هم فقدان حزب خودش را نشان میدهد. چون احزاب برای حفظ آبروی خودشان آدمهایی را به مردم معرفی میکنند که قابلیت داشته باشند تا در مجلس بتوانند به بهترین شکل هم وظایف تقنینی و هم وظایف نظارتی را انجام دهند. اما وقتی نمایندگان به شکل کسب اعتماد وارد مجلس میشوند به یکباره میبینید که مثلاً وزن زیادی از مجلس سهم آموزش و پرورشیها میشود که معمولاً آدمهای خوب و محترمی در جامعه هستند و به همین دلیل میتوانند اعتماد جلب کنند. یا سهم روحانیون و... در نتیجه ترکیب همگِنی متناسب با همهی نیازهای کشور در مجلس شکل نمیگیرد. در نتیجه نقش کمیسیونهای تخصصی تضعیف میشود و افراد به کمیسیونهایی میروند که به آن علاقهمند نیستند و در حوزهی تخصصی آنها نیست.

این امر ضمن اینکه موجب پایین آمدن انگیزهی کاری نماینده میشود، موجب ضعیف شدن کار کمیسیون نیز میشود. اگر این عوامل در کنار نقص وجود نگاه منطقهای در نماینده قرار گیرد، متوجه میشویم کارکرد کمیسیونها که کارکرد فکری، علمی و تخصصی مجلس است ضعیف میشود. در جلسهی علنی و برای تصویب یک قانون، به طریق اولی با چند موافق و مخالف نمیتوان بحث مستوفی کرد؛ چراکه بحث مستوفی را در کمیسیون باید انجام داد. اصلاً فرض بر اینکه گزارشهایی که از کمیسیونها میآید چکش علمی و چکش کارشناسی قوی خورده و آمادهی بله یا نه گفتن نماینده است؛ چون کار فراکسیونی در کار نیست که تصمیم گرفته باشند که به این لایحه رأی بدهند یا رأی ندهند، یک وقت میبینید که لایحهای در کمیسیونی تغییراتی میکند که برخیهاشان هم مثبت نیست. وقتی به صحن علنی میآید که آنجا هم گرایشهای سیاسی یا گرایشهای غیرملی – نه به معنای ضد ملی- حاکم است، موجب میشود که یک لایحه حذف شود یا لایحهای که باید حذف شود، رأی بیاورد. حالا اگر این قانون بد در اجرا هم خوب اجرا شود جواب بد میدهد، چه برسد که ضعفهای اجرا هم به آن اضافه شود.
- آیا ما در این چند دوره حزب نداشتیم؟ فراکسیونهای اکثریت نمیتوانند کارکرد حزب را داشته باشند.
نه؛ مقصودم از حزب به معنای تام کلمه است نه لابیهای قدرتی که با جوسازی میتوانند این طرف و آن طرف کنند و موقتاً آرای عمومی را تحت تأثیر قرار بدهند که ممکن است این کار توسط اصلاحطلبان یا اصولگرایان صورت پذیرد. اینها یک طیفند نه یک حزب.
- پس مقصود شما از حزب همان تعریف سیاسی و علمی حزب است؟
بله؛ حزب باید تعهدات تشکیلاتی داشته باشند. وقتی که مینشینند و بحث و نتیجهگیری میکنند؛ اگر نتیجه خلاف شرع بود که هیچ؛ اما عموم موارد و مواقع که خلاف شرع نیست. بنابراین وقتی تصمیم اجرایی مشخصی میگیرند باید همهی اعضای حزب به آن وفادار باشند. این کار هست که به مجلس قدرت میبخشد و افق بلندمدت برای مجلس تعریف میکند و تعهدات ملی راحتتر تأمین میشود.
- اگر اجازه دهید وارد بحث مرکز پژوهشها شویم. مرکز پژوهشهای مجلس بر اساس چه نیازها و ضرورتهایی تأسیس شد؟
ضرورت تأسیس مرکز پژوهشها به همان دلیلی است که مجلس شورای اسلامی، مجلس معتمدان است و نه نخبگان و متخصصان. حتی اگر مجلس، ترکیبی از متخصصان مختلف باشد، چون حوزههای تخصصی متفاوت است و هر متخصصی ممکن است راجع به حوزهی تخصصی خود لایحهی پیشنهادی ارائه کند، من که در آن حوزه متخصص نیستم محتاج به مشاورهی فکری میشوم چه برسد که من متخصص نباشم. اصلاً در همهی حوزههای حکومتی یا اکثرشان محتاج نظرات کارشناسی میشوم.
به خاطر همین، امام رضوان الله تعالی علیه در پیام بهمناسبت افتتاح مجلس دوم تصریح فرمودند که پیچیدگیهای زندگی اجتماعی امروز به نحویست که مجلس بدون کمک کارشناسان و متخصصان متعهد به اسلام و مردم قادر به تصمیمگیری درست نیست. قیدهایی که در فرمایش امام اشاره شده روی حساب بوده است. یعنی در امور علوم انسانی که مربوط به حکومت میشود، تخصص و کارشناسی باید جهتدار باشد. بنابراین کارشناس، هم باید به وطنش وفادار باشد و هم به هموطنان و به اعتقاد آنها که همان اسلام است. اما این تذکر امام در سال هفتاد و دو و در مجلس چهارم شکل ساختاری بهخود گرفت. در این سال مرکز پژوهشها به همت آقایان ناطق نوری، جواد لاریجانی و مهندس مرتضی نبوی پا گرفت و یکی دو سال که کار کرد، احتیاج به قانونمندی پیدا کرد. برای اینکه همکاری دستگاههای اجرایی و نیز انتظارات آنها تعریف شود، در آذر ماه سال هفتاد و چهار، تقریباً سیزده سال پیش در چنین روزهایی قانونش تصویب شد و به یک نهاد مستقل عضو خانوادهی قوهی قانونگذاری تبدیل گردید.

وظیفهی اصلی مرکز، انجام کار کارشناسی در مورد تمامی طرحها و لوایح و انتقال نظر کارشناسی به کمیسیونها و نمایندگان میباشد. منظور از کار کارشناسی هم تئوری است و هم مصلحتسنجی و واقعبینی. یعنی باید بررسی کنیم که طرح یا لایحه از نظر علمی قابل دفاع باشد و هم از نظر عینی قابل تطبیق با شرایط موجود هست یا نه؟ یعنی درد را دوا میکند.
از دیگر وظایفش جمعآوری و ارائهی اطلاعات در زمینههایی است که نمایندگان و کمیسیونها تقاضا میکنند. سومین وظیفهاش جمعآوری نظرات انجمنهای صنفی علمی و تخصصی و نیز گروههای سیاسی و مردم عادی است. مرکز از این کار دو هدف را دنبال میکند: یکی موضوعیابی برای نمایندگان و دیگری حساس کردن نمایندگان به مسائلی که از دید گروههایی که اشاره شد نیاز به توجه، قانونگذاری و نیز نظارت دارد. چهارمین وظیفهاش نظارت بر حسن اجرای قوانین است. مرکز پژوهشها باید گزارشهای متناسب تهیه کند و به مجلس بدهد. البته جنبهی نظارتی مرکز پژوهشها به بررسی آثار اجرای قانون یا عدم اجرای آن میپردازند نه به بررسی و بازرسی رفتار مجریان.
- بنابراین وظایف شما هم شامل قبل از تصویب قانون و هم شامل بعد از آن میشود؟
بله؛ اما فرق ما با بازرسی کل کشور این است که آنها اطلاعاتی راجع به نحوهی اجرا و کار مجریان جمعآوری میکنند ولی ما کمتر به این موضوع میپردازیم مگر به حد ضرورت و برای تکمیل گزارشهای بازخورد قوانین و بررسی آثار آن.
دیگر وظیفهی ما که در قانون ذکر شده است، انتشار محصولات مرکز در جهت آشنایی و تنویر افکار عمومی با فرایند فکری و علمی پیش از تصویب هر قانون است. این کار باعث جلب پشتیبانی عمومی ملت برای قوهی مقننه میشود. موضوعات مورد بحث مجلس را به جامعه میکشاند و بازخوردهای مثبت و منفیاش را قبل از اینکه قانون به تصویب برسد آشکار میکند، موضوعات در عرصهی مطبوعات تقویت میشوند و میزان علمی بودن تصمیمات مجلس را هم نشان میدهد. ضمن اینکه فضایی ایجاد میکند که نمایندگان کمتر غیرعلمی تصمیم بگیرند. یعنی وقتی که مرکز پژوهشها تصمیمش را گفت و جامعه، مطبوعات و رسانهها از آن نظر دفاع کردند، علیالقاعده زمینه برای قبول حرف علمی و تخصصی بهتر فراهم میشود.
- این اعلام نظر در رسانهها و در سطح جامعه مخصوصاً اگر دارای بار سیاسی باشد، شاید این تلقی را ایجاد کند که مرکز پژوهشها سیاسیکاری میکند. یا نوع موضوعاتی که مورد مرکز مورد بررسی قرار میدهد. نظر شما در اینباره چیست؟
اینکه میگویند مرکز سیاسی برخورد میکند باید ببینیم که منظورشان از سیاسی چیست؟ من روز اولی که به مرکز آمدم در جلسهای که با مدیران وقت مرکز داشتم به آنها گفتم که اینجا مرکز پژوهشهای کاربردی در امر حکومت است، مرکز پژوهش است. پس اینجا برای فکر کردن امر و نهی نمیکنیم که چه جوری فکر کن. ولی برای چگونه فکر کردن دستور میدهیم. یعنی اگر روش علمی برای تدوین یک گزارش رعایت شود، نتیجه هرچه باشد، خوب یا بد باید پذیرفت. به پژوهشگر نمیشود دستور داد که آقا تو چه جوری فکر کن. چون کاربردی هست به همهی کارهای عالَم هم که نمیپردازد. بلکه فقط در جهت تأمین حوایج قوهی مقننه در امر تقنین و نظارت حرکت میکند.
چون موضوعات در امر حکومتداری تعریف میشود، تنها پژوهش محض علمی و اثباتی مثل فیزیک نظری نیست. هم مبنای نظری دارد و هم هدفگذاری. مبنای هدفگذاریاش را قانون و ولایت فقیه تعین میکنند که در نتیجه ما اینجا هر کاری را اجازهی پژوهش نمیدهیم. کسی که میخواهد اینجا کار کند یا مدیری که میخواهد اینجا فرمان دست گیرد، باید وفادار و معتقد به قانون اساسی و ولایت فقیه باشد. هیچ گزارشی از مرکز نمیتواند بیرون رود مگر اینکه باعث تحکیم قانون اساسی شود. زیرا در علوم انسانی مدلهای مختلف علمی وجود دارد که برخیهاشان با قانون اساسی ما سازگار نیست. مثلاً اگر کسی از یک مدل اقتصادی و یا مدل رشدی دفاع کرد و گفت عدالت خودش مهم نیست بلکه بعداً درست میشود؛ این نوعی مدل کلاسیک اقتصادی هست که ما قبول نداریم. برای اینکه میگوییم قانون اساسی و رهبری به صراحت تعیین کردند که ما دنبال دو هدف هستیم؛ هم کارآیی و هم عدالت. اتفاقاً مدلهای اقتصادی هستند که به این منظور نزدیکتر هستند و در نتیجه ما اینجا کتنرل میکنیم که اگر قرار باشد از مدلی استفاده شود که به عدالت بیتوجهی شود، ما این مدل را کنار میگذاریم و میگوییم که از روش علمی و از مدلی استفاده میکنیم که به هر دو مقوله توجه دارد.

در حقوق هم، دفتر حقوقی ما باید دقت داشته باشد. قانون اساسی گفته که تمام قوانین ایران باید با احکام اسلام سازگار باشد. اگر کسی مبنای پژوهش خودش را حقوق فرانسه انتخاب کرد ما اجازه نمیدهیم. چرا؟ برای اینکه قانون اساسی گفته مجلس نمیتواند قوانینی تصویب کند که برخلاف احکام شرع و ناقض قانون اساسی باشد. مدیران اینجا همه باید معقتد و وفادار به قانون اساسی باشند. البته عالمانی که به قانون اساسی معتقد نسیتند میتوانند مورد مشورت ما قرار گیرند به شرطیکه قید پژوهش را بپذیرند. قید پژوهش ما این است که پژوهش باید در چارچوب قانون اساسی و بر مبنای قانون اساسی و اهدافی که نظام تعیین میکند حرکت کند. بله از این جهت ما سیاسی هستیم. پس مدلهای لیبرالیستی، سرمایهداری و کاپیتالیستی را تبلیغ نمیکنیم. مدلهایی که در علوم سیاسی مبتنی بر قدرت محض هستند را تبلیغ نمیکنیم. ما جهتداریم و تکلیفمان روشن است.
اما اگر بگویند که شما برای حزب خاصی یا گروه خاصی کار میکنید باید بگویم که کارفرمای مرکز پژوهشها مجلس است. اگر مجلس در دست گروهی باشد که جهت خاصی داشته باشند، بالطبع سفارشها نیز بیشتر متمایل به آن جهت سیاسی است. چرا؟ برای اینکه مجری درخواست کارفرمای خودمان هستیم. مثلاً در مجلس ششم سفارشها بیشتر در مورد توسعهی سیاسی بود. مجلس هفتم بیشتر در مورد توسعهی اقتصادی بود که آن هم غیر از توسعهی اقتصادی دولت کارگزاران بود بلکه توسعهی اقتصادی با قید عدالت را مورد توجه قرار داد. بنابراین مجلس سیاستگذاری کرده و بعد ما عمل میکنیم؛ نه برای منفعت گروهی. چون گروهی که اکثریت مجلس را در دست دارد از سیاستهای فکری، نظری و عملی خود دفاع میکند. ما هم طبعاً رنگ و بوی آن سیاستها را میگیریم. اما از اینکه من برای تقویت یک گروه حزبی به مرکز و به کارشناس دستور دهم که نتیجهی فلان پژوهش را به این شکل در بیاورد که فلان گروه حزبی خوشش بیاد، پناه میبریم از خدا به خیانت در این امانت. اینجا روشمندی با همان قیدهایی که گفتم رعایت میشود، خروجی هرچه بشود.
تقریباً اواخر مجلس هفتم بود که کمیسیون بودجه، بحث برداشت پنج میلیارد تومانی را در دستور کار داشت که قرار بود برای خشکسالی تصویب شود. البته این متمم در مجلس هشتم تصویب شد. من در کمسیون با این لایحه مخالفت کردم و یک پیشنهاد جایگزین دادم. رییس کمیسیون از مدیر دفتر بودجه ما - که خودش هم عضو هیئت علمی مرکز پژوهشها است و حتی در زمان من عضو هیئت علمی شده و آدم خیلی محترم و واردی هم هست- پرسید نظر مرکز در این زمینه چیست؟ ایشان با پیشنهاد من مخالفت کرد و پیشنهاد من با یک رأی شکست خورد؛ یعنی اگر مخالفت نمیکرد پیشنهاد من رأی میآورد. من حتی از همکارم گله نکردم. چون وظیفهاش را انجام داد و نظر اجماعی دفتر بودجه را اعلام کرد. نظر اجماعی دفتر بودجه را من قبول نداشتم. در مورد پیشنهاد خودم اشکال ندارد. او نظر خودش را میدهد و من هم نظر خودم را. کمیسیون هم به نظر او رأی میدهد. از این مسائل که در کمیسیون تلفیق اتفاق افتاده، در کمیسیونهای دیگری هم که من عضو بودم سابقه دارد.
این نشان میدهد که اینجا اینقدر فضا آزاد و علمی است که مدیر من بدون هیچ واهمهای با پیشنهاد من مخالفت میکند و اتفاقاً حرف او به کرسی مینشیند. بنابراین ما این تهمت را قبول نداریم و رفتارمان ثابت میکند که ما اینجوری نیستیم. الحمدلله کسانی که از این حرفها میزنند تعدادشان خیلی محدود است و معدود.
- به عنوان آخرین سؤال خودتان به عنوان رییس مرکز پژوهشها و یک ناظر درونی، عملکرد مرکز پژوهشها را رضایتبخش میدانید؟
بنابر اظهارنظری که همهی مخالفان و موافقان میکنند، توجه به گزارشهای مرکز در مجلس یک امر رایج شده است. این امر نشان میدهد که مرکز، جای خودش را در مجلس پیدا میکند. درست است که استنادها گاهی متضاد از هم درمیآید و یا ممکن است استدلال، قوی هم نباشد، ولی اینکه نمایندگان خود را بینیاز از نظر کارشناسی مرکز نمیدانند، این خیلی مثبت است. چون این امر مورد توجه تمامی گروههای سیاسی قرار دارد، معلوم میشود که مرکز نقش خودش را درست ایفا میکند. نگفتم خوب چون بهتر از این هنوز امکانپذیر هست. من خدا را سپاس میگویم و از همکارانم تشکر میکنم.
ما در پایان مجلس هفتم و آغاز مجلس هشتم یک آسیبشناسی در درون مرکز انجام دادیم و یک ساز و کار علمی هم برای ارزیابی کارکردها و شاخصها تعیین کردیم. عیبهای کار خودمان را مشخص کرده و در حال برطرف کردن هستیم. گرچه باز هم مطمئنیم که در مجلس هشتم هم اگر این کار را بکنیم، باز هم عیبهای جدیدی از کار خودمان پیدا خواهیم کرد و نقاط قوت جدیدی هم کشف میکنیم. شُکر نعمت برای اولی این است که اصلاح کنیم و برای دومی اینکه آن را حفظ کنیم.
لطفاً دیدگاه خود را بنویسید