پروندهی "نگاه ایرانی" / گفتوگو با دکتر محمدجواد ایروانی؛ دوی امدادی
|
||||||
|
دوی امدادی گفتوگو با دکتر محمدجواد ایروانی هادی سجادیپور · چکیده گفتوگو را اینجا ببینید - ضرورت تدوین سند چشمانداز نظام جمهوری اسلامی ایران چگونه شکل گرفت؟ قبل از سند چشمانداز بهصورت تاریخی و فرهنگی در نظام سیاستها، تصمیمها و برنامههای کشور حالت روزمرگی مشاهده میکنیم. انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی رخ داد و پیریزی حکومت دینی بر پایهی اسلام مطرح شد و شعارهای نه شرقی نه غربی و تمام شعارهای کلان انقلاب تازگی داشت. بعد از آن، با تعبیر روشن و رسای رهبر معظم انقلاب مردمسالاری دینی مطرح شد. هر انقلابی میخواهد که چارچوب خاص خودش را برای سعادت بشر و رسیدن به رفاه و تعالی ملتها نشان دهد. در واقع، این مزاحمتها و سنگاندازیها برای جلوگیری از الگو شدن جمهوری اسلامی ایران بود و بعد الگوسازیهای مشابه در کشورهای اسلامی که جوامع اسلامی به آن سمت بروند.
بله. یکی از نکاتی که رهبر انقلاب تأکید داشتند و در ملاحظهی انتهای سند چشمانداز آمده، این بوده که توجه دادند که در تهیه، تدوین و تصویب برنامههای توسعه و بودجههای سالانه شاخصهای کمّی کلان از قبیل نرخ سرمایه گذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص داخلی، نرخ اشتغال، تورم، کاهش فاصله میان دهکهای بالا و پایین، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و توانمندیهای دفاعی امنیتی متناسب با سیاستهای توسعه و الزامات چشمانداز و ... تعیین و بهصورت کامل مراعات شود، یعنی اینها درحد کلیات باقی نماند، بلکه عملیاتی شود. یک سری از اینها بهخصوص در حوزههای اقتصادی، شاخصهای گوناگونی تولید شده که فقط باید اختیار شود. اما علاوه بر شاخصهای اقتصادی، راجع به آموزش، پژوهش و فرهنگ هم که در سند تصریح شده، باید شاخصهایی را تعیین کرده تا بر اساس آن پیشرفت برنامهها را بسنجیم.
- علاوه بر تفاوت در نگاه کلان، رویکرد دوم- که تدوین چشمانداز هم در این نگاه به عنوان یک ضرورت دنبال میشود- چه ویژگیهای برجستهای دارد؟ رویکرد دوم که سند چشمانداز هم بر اساس آن طراحی شده، باعث میشود هدفگذاریهای روشن و بلندپروازانه و در عین حال عملی وضع شود، یعنی جنس چشمانداز جنسی است که یک سطح از آرمان پایینتر است و اگر بگوییم آرمانها بر پایهی اصول و ارزشها است، چشمانداز یک پایه از آن پایینتر است و به سمتی پیش میرود که ما در جهت رسیدن به آرمانها همیشه در حال حرکت هستیم. شاید به عبارت دیگر، چشمانداز اهداف بلندپروازانهی قابل عمل برای رسیدن به آرمان است.
- خیلی از کارشناسان میگویند اهداف سند چشمانداز، خیلی بلند است. برای همین باید سندهای پاییندستی و پشتیبان آماده شوند که کارشان خرد و عملیاتی کردن اهداف بزرگ است. به نظر میرسد ابلاغ اصل 44، نقشهی جامع علمی، مهندسی فرهنگی و... در همین راستا باشد. سند چشمانداز یک ستارهی راهنما است که هدایت میکند و جهتگیریها را روشن میکند، مثل تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر و فساد و تبعیض، برخورداری از سلامت، رفاه، امنیت، از یک طرف و از طرف دیگر مثلاً رشد اقتصادی، جایگاه اول اقتصادی. اینها مقولههایی است که برای اجرایی شدنش به تحولاتی لازم است، چون اگر اینها را ما میتوانستیم با تداوم شرایط فعلی داشته باشیم، دیگر ضرورتی به سند نبود.
وقتی سند مهندسی فرهنگی کشور هم مشخص و روشن شد، واقعاً تکلیف همهی دستگاهها روشن است و همه حول آن محور فعالیتهایشان را انتخاب میکنند، همافزایی پیدا میکنند و بعد باز هم سلایق گوناگون نمیتواند در کارهای مختلف دخالت کند، یعنی با تغییر دولتها تغییر مسیر داده نمیشود که این خیلی مهم است. تغییر دولتها در ایران یک مفهوم خیلی عجیب و غریبی پیدا کرده؛ دقیقاً به همین تعبیر. در صورتی که با تغییر دولتها همه کماکان بایستی در جهت کلی حرکت نمایند؛ یکی تا جایی میآید، خسته که میشود، کار را به دیگری میدهد، مثل یک دو امدادی میماند. کسی که چوبدستی را از نفر قبلی گرفته، دیگر برعکس دور پیست نمیچرخد. در واقع، با این کار همه حول این جهتگیری مصوب و ارزشهای متعالی کار میکنند. مثلاً در حوزهی فرهنگ انقلاب، خیلی ارزشهای متعالی و فرهنگی داریم، جهان هم تشنهی همین مسئله است. یعنی بیفرهنگیهای موجود در وضعیت کنونی تشنگی و عطشی را ایجاد میکند که ما در این حوزه اگر سامان خوبی داشته باشیم. - نقش اصل 44 در اینباره چیست؟ در حوزهی اقتصاد و در قالب سیاستهای کلی اصل چهل و چهار- که با سالیان سال تلاش صورت پذیرفت و تدوین و توسط رهبری ابلاغ شد- تکلیف و افق دهههای آینده روشن شد و جهتگیریهای اقتصادی روشن شد. یک تبیین روشن و مشخص از اصل چهل و چهار قانون اساسی تحت عنوان سیاستهای کلی اصل چهل و چهار مطرح شد. ترتیبها مشخص شد. شما ممکن است که چند محور داشته باشید. مثلاً حول دو محور جلو بروید که بقیه را چشمپوشی کنید. آن مجموعه چنان زمین میخورد که حد ندارد. سیاستهای الف، ب، ج، د، هم اجزای مختلفی دارد؛ هر کدامشان هم بعضاً اجزایی دارند. اینها همه با هم ترتب دارد، یعنی در مقدمه اهدافی مشخص شد که بهخاطر آن سیاستها گذاشته شده بود؛ رشد پرشتاب، توسعهی مالکیت علمی، ارتقای کارآیی، افزایش پساندازها، تجهیز منابع و .... بعد وارد بند «الف» میشود و میگوید در حوزهی اقتصاد غیر از بنگاههای بزرگ در اصل چهل و چهار، ابتدا بنگاه خرد ابتدا رد میشود؛ چیزی که کمتر کسی به آن توجه میکند. بعد در بحث بنگاههای بزرگ هم میگوید که در ابتدا باید بستری فراهم شود که بخشهای غیردولتی، بخش تعاونی، بخش عمدهی وارداتی و بخش خصوصی فعالیت کنند، یعنی بهبود فضای کسب و کار. - نکاتی که اشاره کردید در برنامهی پنجم است یا برنامهی چهارم؟ آنها برنامهی پنجساله هستند. در واقع، آن سیاستهای به اصطلاح کلی برنامههایی را پوشش میهد. سند چشمانداز برای زمان همان برنامه هست که در واقع، اولویتها را در آن مقطع زمانی مطرح میکند. مثلاً اولویتهای فرهنگی، اولویتهای اقتصادی و الزاماتی که برای رسیدن به سند وجود دارد، حتماً توی در سیاستهای کلی برنامهی پنجم مطرح میشود که بتواند تحقق اهداف را میسر کند، مثلاً مقولهی چگونگی تحقق عدالت را. شاید ما در پایان سند به نتیجه برسیم، ما در برنامهی پنجم گامهای بلندی در این حوزه برداشتیم. آ - تعامل سندهای پشتیبان با چشمانداز به چه شکلی است؟ تعامل کسانی که مأمور ترسیم سند مهندسی فرهنگی هستند با مجمع به چه صورت است؟ اگر سیاستهایی تدوین شود که با سند چشمانداز مغایر باشد... بهطور طبیعی در هر حوزهای که میخواهد مطرح و تصویب شود، طبیعتاً یک هماهنگی و همراهی با با سیاستهای آن بخش مربوطه باید داشته باشد. وقتی اینها به سیاست کلی تبدیل میشود که در مجمع تصویب شود. در آنجا همخوانیشان با سایر اسناد پشتیبان بهدقت مورد بررسی قرار میگیرد و میخورد، مثل کمیسیون خاص چشمانداز که از کمیسیونهای تخصصی مختلف مجمع در آن جا حضور داشتند. بنابراین اینها هماهنگ و همپای همدیگر باید پیش بروند.
بله؛ سند تحول مهم دیگری در حوزهی نیروی انسانی است که رهبری به عنوان تحول در نظام آموزش و پرورش مطرح کردند. آن هم مورد بررسی و تطبیق قرار میگیرد تا آنچه که باید انجام شود، صورت بپذیرد. برای تحقق امر توسعه مهمترین موضوع بحث نیروی انسانی است. جالب است ما حتی سند چشمانداز را به عنوان یک واحد درسی در هیچ دانشگاهی نداریم. حتی من میخواهم بگویم از دبستان و راهنمایی و دبیرستان این مسائل باید مطرح شود. چون سند چشمانداز آیندهی کشور را رقم میزند. اصولاً تحول در آموزش و پرورش و آموزش عالی اگر در راستای اهداف آیندهنگری و مردمسالاری دینی - بهمفهوم واقعی کلمه- سامان یابد، آنوقت میتوانیم به اجرای سند چشمانداز امیدوار باشیم. در اینصورت است که عناصر جامعه هر یک نسبت خود را با سند درک کرده و برای تحقق آن عشق میورزند. - یکی از معضلات عدم اجرای صحیح برنامهها در کشور، نبود نظارت مستمر و دقیق است. برای نظارت بر حسن اجرای سند چشمانداز و سندهای پشتیبان آن چه تمهیداتی اندیشیده شده است؟ وقتی سندی ابلاغ میشود یا سیاستهای کلی برنامهها نوشته میشود، دستگاهها بر آن جهت باید حرکت کنند، علاوه بر آن، پدیدههایی مثل مهندسی فرهنگی یا نقشهی جامع کشور کمک میکند به انجام آن، آن را جامعیت میبخشد، فرادستگاهی است و زیر یک چتر این دستگاهها را جمع میکند. نقشهی جامع علمی کشور یا مهندسی فرهنگی یا سیاستهای کلی اصل چهل و چهار تکلیف جاهای مختلف را در قانون اجراییش که خوشبختانه تدوین شده روشن میکند. به نظر من، ما گام بلندی برداشتیم و در شاخهسازی هم یک مقدار پیشرفت کردیم، منتها باید عادت کنیم که با این شاخصها خودمان را بسنجیم و کارمان را توجیه نکنیم، از آن جا که پاسخگویی در سیستم ما خیلی نهادی نیست، سنجش با آن وضعیتی که داریم، باید کار شود؛ در این جا ما ضعف داریم. در واقع، خود نظارت، امرش با رهبری است که میتوان طبق قانون اساسی به مجمع هم تفویض شود. در آن جا کمیسیون نظارت تهیه شد، کمیسیون نظارت هم آییننامهاش تهیه شد. چگونگی انجام این نظارت چارچوبی دارد و میتواند رویکردهای مختلفی در این نظارت باشد. مواردی را میشود استصوابی انجام داد، یعنی قبل از اینکه برنامهای تصویب شود، در آییننامهی نظارت داریم همان جا به دولت و مجلس گفته شود که اصلاح شود. رویکرد دیگری که مطرح میباشد، این است که نظارتی که به مجمع تفویض شده، مجمع بهصورت تفویضی به نقاطی محول کند که میتوانند این نظارت را انجام بدهند. مثلاً یک گوشهاش میتواند دیوان محاسبات میتواند باشد، شورای نگهبان میتواند باشد، دیوان عدالت اداری و در جاهایی که خود آنها یک وظیفهای دارند، ولی اینها باید به صورت تفویضی به آنها داده بشود. به هر حال چارچوب نظارت بایستی به گونهای باشد که مطمئن شد کل کشور به جهتی برود که موافق با سیاستهای کلی کشور باشد. ما عادت داریم یک چیزی تا قانون شد، آن را خیلی محترم و اجرایی میدانیم. سیاستهای کلی به مراتب بالاتر از قانون و پایینتر از قانون اساسی است. افرادی که در دستگاههای اجرایی یا مؤسسات عمومی هستند، زمانی که بخشنامهای تهیه و صادر میکنند باید دقت کنند که مطابق با سیاستهای کلی باشد. مثلاً شهردار باید بخشنامه یا مصوبات شورای شهر در مورد شهرداری را با سیاستهای کلی تطبیق دهد. اصولاً در فرایند نظام تصمیمسازی باید تحول داشته باشیم، نظام تصمیمسازی میتواند بستر اطمینانبخشی از رعایت سیاستهای کلی چشمانداز باشد. یعنی اگر من میخواهم راجع به یک مسئلهی فرهنگی، تصمیم فرهنگی بگیرم، با اصحاب همان بخش، با امامان جمعه، با نیروهای دانشگاهی مشورت کنم و در مسیری که با سیاستهای کلی مرتبط باشد، پیشنویس تصمیم و ایده را بچرخانند و از این طریق نهادی و محکمش کنند. و بعد از این مرحله طرح را در سیر مراحل تصویبی ببرند. این کار حداقل وفاق ایجاد میکنند. آن موقع این تصمیم مثل فولاد میماند و اجرا میشود.
|
|||||












