|
چکیده گفتوگو
· حوزههای علمیهی اسلامی، میراث پیامبر اکرم(ص) هستند و این برمیگردد به خصوصیت اسلام که دین خاتم است و میخواهد تا قیام قیامت راهنمای انسان باشد.
· اگر امروز احساس میکنیم که حوزهی علمیه بازوی آموزشی دین است، این را باید نقص آن دانست نه جایگاه مطلوبش.
· لازمهی بحث از علم الهی، تقارن و همراهی علم و ایمان و عمل است.
· تحولات ریشه در آموزههای اسلام دارد که از عالمان دینی خواسته است که عالم به زمان خودشان باشند و به سنتها و دانش پیشینیان اکتفا نکنند.
· انفتاح باب اجتهاد در تشیع که البته امروزه بیشتر به صورت یک مفهوم درآمده است، به معنی آمادگی حوزه است برای پاسخگویی به نیازهای جامعه و زمانهی خودش و روزآمد شدنش.
· تحولاتی که در همین سی سال در حوزهها رخ داده، شاید بیش از تحولات سیصد سال پیش از آن باشد.
· حوزهی علمیه باید با تمام آنچه در فرهنگ و اقتصاد و سیاست جهان امروز رخ میدهد، آشنا باشد و برای تمام پرسشهای برخاسته از این ساحتها پاسخی درخور داشته باشد.
· ما با جایگزینی سنت حوزوی با روشهای به اصطلاح نوین آموزشی دبیرستانی و دانشگاهی خودمان، باعث شدهایم که حوزه از این جهت صدمه ببیند.
· حوزه که باید جامع باشد و در همهی علوم اسلامی مانند فقه و کلام و تفسیر صاحبنظر تولید کند، در فرآیندی تاریخی از این رسالتهایش کاسته شده و به فقه و اصول محدود شده است.
· ما از علم و ایمان و عمل به علم بسنده کردهایم. از مجموعهی علوم هم به فقه و اصول محدود شدهایم.
· آنچه در مکاسب شیخ انصاری به عنوان یکی از آثار برجستهی فقهی اقتصادی اسلام میبینیم، تنها حقوق و احکام اقتصادی است و نه مکتب و نظام اقتصادی اسلام.
· بخش زیادی از این مشکلات، به موضوعشناسی برمیگردد. اگر بخواهیم دربارهی هنرهای نمایشی نظر بدهیم، نمیتوانیم بدون دانش کافی دربارهی چیستی این هنرها و تنها با تکیه بر دانستههای علمای پیشین نظری ارائه کنیم.
· عملاً شاهد نوعی گرایش قوی به انسداد باب اجتهاد هستیم؛ اگرچه در زبان به بازبودن باب اجتهاد اذعان میکنیم.
· باید تحولخواهان به متن حوزه بیایند تا این جریان فراگیر شود.
|