تحول جزیرهای به جایی نمیرسد
|
||||||
|
· تحول را مدیریت کنید 3 تحول جزیرهای به جایی نمیرسد
گفتوگو با حجتالإسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه* مریم خطیبی · چکیده گفتوگو را اینجا ببینید - مفهوم و معنی تحول در حوزههای علمیه چیست؟ تحول یک معنی حداقلی دارد و یک معنی حداکثری. تحول حداقلی همیشه در حوزهها اتفاق افتاده است. همین که میبینیم مردم با سؤالات و استفتائات جدیدی روبهرو میشوند و از مراجع سؤال میکنند و آنها پاسخ میدهند، از مصادیق این تحول حداقلی است. اما یک معنی دیگر تحول، تحول فرامسئلهای است. این تحول، حداکثری است و در ساختار اتفاق میافتد. در این نوع از تحول با نیازهای جدید دنیا روبهرو هستیم. تحول همیشه ناظر به نیازهای زمان است. وقتی تحول ضرورت پیدا میکند که ما نیازهای زمان خود را بشناسیم. آنهایی که مخالف تحول در حوزه هستند، کسانیاند که نیازهای متغیر و مقتضیات زمان معاصر را نشناختهاند و نمیبینند؛ احساس ضرورت تحول هم پیدا نمیکنند. اگر نیازها و مقتضیات زمان را دقیقاً در عرصههای مختلف شناسایی کنیم، آن وقت ضرورت تحول در حوزه را میفهمیم. - آیا در چند سال اخیر تغییر و تحول برنامهریزی شدهای در حوزهها رخ داده است؟ تحول در حوزهی علمیه، بهویژه در دو دههی اخیر، بیشتر به صورت فردی و جزیرهای اتفاق افتاده است. گروهی در حوزه هستند که به مباحث جدید میپردازند. با وجود این، در حال حاضر وضعیت حوزه در مباحث فقهی و کلامی و اخلاقی و عرصههای علوم اسلامی قطعاً از دانشگاهها بهتر است. نکتهای که رهبر معظم ما بر آن تأکید دارند، این است که تحول باید مدیریت شود. مدیریت حوزه و شورای عالی حوزه در اینجا باید نقش استراتژیک داشته باشند؛ باید برای حوزه سند چشمانداز بنویسند، باید اصول و سیاستها و الزامات را بنویسند و جهت بدهند. اگر فعلاً در زمینهی کلام جدید و فلسفهی دین و کلام اسلامی حدوداً 30 محقق و پژوهشگر داریم که در 10 مرکز پژوهشی کار میکنند، مدیریت حوزه باید اینها را سازماندهی کند. در حال حاضر مخاطب حوزه تنها مردم قم نیستند، کل مردم ایران هم نیستند؛ امروز دولت اسلامی و جهان اسلام مخاطب حوزه است. وقتی لیبرالیستها برای خاورمیانه برنامهریزی میکنند و مکاتب مختلفشان را عرضه میکنند، آیا حوزهای که میخواهد تفکر اسلامی را ترویج کند، نباید برای اینها تدبیر کند؟
برخی مراکز حوزوی مرتب اندیشههای غربی را به فارسی ترجمه میکنند و ادیان و مذاهب دیگر را معرفی مینمایند. باید نهادی مثل شورای عالی حوزه در رأس باشد و برای اینها برنامهریزی کند. بعد هم باید به دنبال ترجمههای معکوس برویم تا بتوانیم اندیشههای اسلامی بزرگان خودمان را به زبانهای مختلف ترجمه و ترویج کنیم. پاسخ به شبهات دنیای کنونی و به زبانهای مختلف، یک امر ضروری است. حوزه باید برای تبلیغ و نیازهای جامعه و معضلات دولتمردان تدبیر کند و جلوتر از جامعه باشد. - آیا در این جهت حرکتی هم انجام شده است؟ حوزهی ما محققان و پژوهشگران دغدغهمندی دارد که واقعاً شب و روز زحمت میکشند و با انگیزه و اخلاص کار میکنند، ولی متأسفانه مدیریت و نظامی نیست که برای آنها تعریف ارائه کند و تقسیم کار کند و به آنها جهت بدهد. گاهی کل کار بر روی دوش 10 نفر است، در حالی که اگر حوزه با تدبیر و برنامهریزی در این عرصه عمل کند، میتواند مباحث تخصصی مبلغان و محققان دینی توانمندی را تقدیم جامعه کند که پاسخگوی نیازهای داخلی و خارجی باشد. - شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت حوزه به عنوان دو نهاد متولی برای ترسیم سند چشمانداز معین شدهاند. آیا این دو نهاد به مسئولیت خود آن طور که باید و شاید عمل میکنند؟ گاهی اوقات شورای عالی حوزه آییننامه و دستورالعملهایی را برای مرکز مدیریت مصوب میکند که در زمینهی اجراست و نه در زمینهی سیاستهای کلان. گاهی شورای عالی حوزه نقش مدیریتی به خودش میگیرد تا نقش استراتژیک. این اولین آسیب شورای عالی است که آن را از مسیر انجام صحیح وظایفش خارج میکند که همان ترسیم چشمانداز حوزه و تحقق منویات رهبری است. اگر شورای عالی حوزه نقش استراتژیک نداشته باشد و جایگاهش به جایگاه مدیریتی تنزل کند، تنها در جزئیات و مباحث اجرایی حوزه دخالت خواهد کرد. در این صورت، مدیریت حوزه هم که مسئولیت اجرایی دارد، نمیتواند عملاً تصمیمسازی کند. اگر شورای عالی «مدیر حوزه» را انتخاب کند، باید دست او را در امور اجرایی باز بگذارد، اما تصمیمهای اجرایی او باید بر اساس مصوبات شورای عالی باشد؛ شبیه قوانینی که مجلس آنها را تصویب میکند و قوانین جزئیتر و ریزتر را به دولت واگذار میکند. همان طور که برنامهی کلان از طرف دولت پیشنهاد میشود، اینجا هم وظیفهی مرکز مدیریت حوزه این است که برنامهی سالانهاش را پیشنهاد بدهد تا شورای عالی آن را تصویب کند. برای همین بیشتر وقتِ اعضای شورای عالی حوزه باید صرف امور استراتژیک و سندنویسی و الزامنویسی و سیاستگذاری و تشخیص نیازهای دنیای معاصر باشد. - سایر آفات گریبانگیر شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت حوزه در تدوین سند چشمانداز چیست؟ متأسفانه برخی مدیران حوزه، از فنون مختلف تخصصی علوم اسلامی برخوردار نیستند. ترکیب اعضای شورای عالی هم یک ترکیب همگون نیست که کل نظام فکری اسلامی را پوشش بدهد. آسیب دیگر که رهبری نیز به آن اشاره کردند، مشغلههای کاری آقایان است. تک تک اعضای شورای عالی، علاوه بر تدریسهای متعدد، بعضاً یکی دو مسئولیت اجرایی یا علمی هم دارند. آسیب دیگر اینست که شورای عالی حوزه باید از نخبگان حوزه و گروههای مختلف و حلقههای متنوع فکری حوزه برای تدوین سند چشمانداز استفاده کند. مثلاً مجموعهای داشته باشد که در حوزهی مباحث کلامی بیاندیشند. یک گروه از نخبگان حوزه باید در تفسیر کار کنند و گروهی در اقتصاد و گروههای دیگر در دیگر علوم اسلامی. در حقیقت این گروهها باید سیاستهای اولیه را تدوین کنند، در حالی که امروزه چنین جریانی را در حوزه نداریم. متأسفانه بعد از فرمایشهای رهبر معظم در جمع فضلا و اساتید و طلاب حوزه، اتفاق خاصی نیفتاده است. گاهی اوقات بعد از رهنمودهای ایشان از باب ظاهرسازی هم که بود، یک سمینار یا مجمعی تشکیل میشد، اما حتی همین اتفاق هم نیفتاد. خود این بیتحرکی، آفت تحقق فرمایشهای رهبری است. - شما چه راهکارهایی را برای رفع این آفتها پیشنهاد میکنید؟ پیشنهاد میکنم که خود رهبری گروهی را نماینده کنند که تحقیق نمایند آیا از طریق این شورای عالی تحولی ایجاد میشود یا نه؟ به اعتقاد من بعضی از اعضای فعلی شورای عالی حوزه، ماهیتاً اعتقادی به تحول ندارند و ضرورت تحول را در خودشان احساس نکردهاند. این مسئله در کنار روحیهی احتیاطی که اغلب علما دارند، باعث شده است که به سراغ تحول نروند؛ به همین سادگی. البته همهی این افراد انسانهایی مخلص و باتقوا هستند و احساس میکنند که تصمیماتشان به نفع حوزه است. پیشنهاد دیگر که شاید شدنیتر و عملیاتیتر باشد، اینست که برخی مراکز آموزشی و پژوهشی که رأساً از حوزه دستورالعمل و برنامه نمیگیرند و حوزه هزینههای آنها را تأمین نمیکند و استقلال دارند، دور هم جمع شوند و استراتژی بدهند و سند بنویسند. این امر موجب میشود که حوزه هم با تحول آنها متحول شود. شاید این مراکز که از طرف دفتر رهبری حمایت میشوند یا از طرف وزارت علوم و سایر بخشهای دولتی، و مدیریتشان نیز با اساتید حوزه و روحانیون است و درسهای حوزوی را نیز ارائه میکنند، بتوانند نگاه درستتری به این مسئله داشته باشند؛ مراکزی مانند مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی، مرکز جهانی علوم اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی و دفتر تبلیغات. اگر بخواهیم منتظر باشیم تا تحولی در اشخاص و اعضای شورای عالی حوزه صورت گیرد، به نظرم خیلی زمانبر است و با توجه به نیازها و ضرورتهای جامعه، بیتوجهی به این عرصه ما را گرفتار فاجعهی دردناکی میکند؛ همان فاجعهای که رهبری نیز بر آن تأکید داشتند که حوزه را به حاشیه میراند و حتی حذف میکند. - بازنگری در کتب درسی حوزه هم از موارد تأکید رهبری است. اجرایی شدن این امر چه ابزاری را میطلبد؟ تحول در کتب درسی به آن تحول استراتژیکی برمیگردد که باید در حوزه پدید بیاید. اگر این تحول ایجاد نشود، طبعاً نوبت به تحول کتب درسی نمیرسد. بسیاری از طلاب یا پس از دبیرستان به حوزه میآیند یا بعد از گذراندن مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد. این ورودیها وقتی چنین کتابهای قدیمی و سنتی را میبینند که با شیوههای نگارش عربی چند قرن پیش نوشته شدهاند، کمی بههم میریزند و به اصطلاح توی ذوقشان میخورد. امروز نثر عربی خیلی تفاوت پیدا کرده است، ولی طلبهها هنوز با ادبیات جدید عرب آشنایی ندارند. طلبهها دو سه سال در حوزه عربی میخوانند، ولی نمیتوانند به کتابهای جدید عربی مراجعه کنند یا حتی روزنامههای عربی را بخوانند. در این شرایط و بدون شک باید هم نشر و هم محتوای کتب درسی را تغییر داد. اما این تغییر باید نظاممند باشد. نباید یک متن درسی پخته را حذف کرد، در حالی که هنوز متن بهتری جایگزین آن نشده است. ابتدا باید گروهی بنشینند و کتابهای مناسب را بنویسند و سپس آنها را جایگزین کتب قدیمی کنند. از این رو افرادی که متولی تغییر کتب درسی حوزهاند، باید هم ضرورتها و نیازهای جامعه را تشخیص بدهند و هم اهل احتیاط باشند تا کتابها ضعیف نباشند.
- اصلاً از نظر شما تحول در کتب درسی چیست و باید چگونه باشد؟ تحول و تغییر کتب درسی به این معنی نیست که همهی مبانی و روشها و مباحث گذشته را کنار بگذاریم. مفهوم تحول در کتب درسی این است که در کنار روشهای قدیم از روشهای جدید نیز استفاده کنیم. مثلاً در زمینهی کلام، کتب قدیمی مانند «کشفالمراد علامه حلی» وجود دارد که از توحید شروع میشود و به معاد ختم میشود. در حالی که الان در بحث کلام با موضوعات جدیدی مانند رابطهی علم با دین، رابطهی عقل با دین و رابطهی دین با اخلاق مواجهیم و جا دارد که ساختار جدیدی به علم کلام بدهیم و از روشهای جدید در علم کلام استفاده کنیم. باز هم تأکید میکنم که ما نباید دست از باورهای اعتقادی گذشتهمان برداریم که اگر این اتفاق بیفتد، به معنای نفی دین است، مقصودم این است که باید در علوم تحولی صورت بدهیم. - رهبری بر حضور بیشتر و منسجمتر آثار و افکار شهید مطهری در حوزههای علمیه تأکید دارند. به نظر شما علت عدم توجه حوزویان به این نکته چیست؟ یادم میآید وقتی جمعی از مسئولان و متولیان همایش «حکمت مطهر» نزد رهبری آمدند، ایشان تأکید کردند که باید آثار شهید مطهری را خیلی مختصر و با قلمی روان برای جوانان بازنویسی و عرضه کرد. رهبری نظرشان فراتر از این است که کتب مطهری به عنوان واحد درسی ارائه شود. ایشان تأکید دارند که در حال حاضر با مباحث جدیدی روبهرو هستیم و چون این موضوعات در زمان شهید مطهری مطرح نبوده، مطهری هم پاسخی برای این پرسشها نداشته. پس باید مطهریهایی بیایند و مرتب به این پرسشها پاسخ دهند و این جزو وظایف حوزویان است. - حوزهی علمیهی آینده باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ سند چشمانداز بیست سالهی نظام، چند مؤلفه دارد. یکی از این مؤلفهها رسیدن به جایگاه نخست علمی در منطقه است، البته با هویت اسلامی و انقلابی. پس مقصود ما تنها رسیدن به رتبهی نخست علوم تجربی یا انسانی نیست؛ بلکه علوم اسلامی هم باید در این رتبه قرار بگیرند. در سال 1404 هجری شمسی، حوزهی علمیهی قم باید آنقدر در علوم اسلامی متحول شده و به رشد و بالندگی رسیده باشد که در جایگاه اول منطقه قرار بگیرد. از ترکیه هم باید جلوتر باشد و از عربستان هم که مرتب در علوم اسلامی با رویکرد وهابیت کار میکند.
*استاد حوزه و دانشگاه، عضو هیأت کرسی نظریهپردازی، نقد و مناظره و مدیر گروه فلسفهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ نویسنده «کلام جدید» کتاب برگزیدهی حوزه در سال 79
|
|||||








