چکیده گفت‌وگو با سیدمجتبی حورایی

چکیده گفت‌وگو

 

ü      معمولاً از آموزش یک نکته غفلت می‌شود و آن چگونه فکر کردن است.

ü      شادی‌ای که ما نداریم، یا به خاطر تفکر نادرست ماست یا به واسطه‌ی رفتارهای نادرستمان.

ü      ما یاد نگرفته‌ایم که در لحظه زندگی کنیم. آن‌هایی که شاد نیستند، دو ویژگی دارند. یکی این‌که همیشه اندوه گذشته را می‌خورند؛ دیگر این‌که همواره نگران آینده هستند که نکند فلان اتفاق بیافتد.

ü      یکی دیگر از چیزهایی که باعث ناشادمانی انسان می‌شود، مقایسه‌ی خود با دیگران در امور مادی است.

ü      کسی که با باورهای حسودانه بزرگ می‌شود هم این‌‌گونه است و از شادی محروم می‌شود.

ü       توقع و شادمانی دو کفه‌ی یک ترازو هستند؛ هرچه توقع بالاتر رود، احساس شادمانی انسان پایین می‌آید و بالعکس.

ü      می‌گویند آدم‌ها همان حال و هوایی را که هر روز دارند، وقتی از خانه می‌زنند بیرون، عالم را همان‌گونه می‌بینند!

ü      اگر بر جوّ عمومی جامعه، تفکر منفی حکم‌فرما باشد، طبیعی است که فضای ناراحتی هم بر جامعه سایه می‌اندازد.

ü      می‌توانیم مقید باشیم که مثلاً 5 دقیقه در صبح و 5 دقیقه در عصر هر روز، به این فکر کنیم که خداوند چه نعمت‌هایی را به ما ارزانی نموده است.

ü      انتظار در ذات خود شادی‌بخش است. به‌خصوص وقتی که می‌دانیم، آنچه مورد انتظار ماست، می‌رسد و محقق خواهد شد. انتظار وقتی نگران کننده است که احتمال عدم تحقق در آن باشد.

ü       باید برای خودمان و زندگی و دور و بری‌هایمان فکری بکنیم تا زمینه‌ی آمدن مهمان فراهم شود.

ü      باید حرکت کرد و بعضی چیزها را تغییر داد. باید از کوچک‌ترین کاری که آمدن مهمان عزیز و پر خیر و برکتی را به تأخیر می‌اندازد، پرهیز کرد.

ü      این خداست که با برطرف کردن اندوه، به انسان شادی می‌بخشد.

ü       منتظران فعالیت‌هایشان را انجام می‌دهند اما چون مهمان را کس دیگری باید بفرستد، از خدای متعال هم پیوسته این درخواست را دارند.

 

لطفاً دیدگاه خود را بنویسید